گفتگوى کامران پايدار
با یکی از کارگران اخراجی سایپا یدک !

کامران پایدار: سلام عزیز٬ خسته نباشی. مایلم قبل از هرچیز از سابقه کارت در سایپا یدک و چگونگی اخرجت از کار بگویی؟

کار گر اخراجی سایپا یدک: من جمعا  25 سال سابقه کار در مراکز صنعتی ایران خودرو و سایپا یدک را دارا هستم. بیشترین دوره عمر مفید و جوانی خودم را در لابلای خط تولید در کنار دستگاههای مهیب و پر خطر با صداهای گوشخراششان طی نمودم. سالهایی که برای من و خانواده ام میتوانست بسیار مفید و ارزشمند باشد. سالهایی که میشد در کنار خانواده ام از زندگی و زیباییهایش و امکاناتش لذت ببریم. اما این که نشد هیچ٬ حالا در پس این 25 سال من مانده ام و جوانی از دست رفته ام٬ من مانده ام با تنی بیمار و روانی شکسته، من مانده ام با بیکاری و بی درآمدی، من مانده ام با کوهی از ابهام و اضطراب و نگرانی، من مانده ام با بدهکاری و رنج هر روزه آن، من مانده ام شرمنده و بیمار با دستان خالی در برابر زن و فرزند و خانواده ام! 15 سال در قسمتهای مختلف ایران خودرو در خط تولید مشغول به کار بودم. بخاطر اعتراض به دستمزدهای ناچیزشان٬ بخاطر اعتراض به اضافه کاری اجباری در تمام ساعات شبانه روز و تعطیلات رسمی، بخاطر اعتراض علیه قراردادهای سفید امضا و بدون تاریخ شروع و پایان و... راستش بخاطر اعتراض علیه  این زندگی فلاکتباری که برایمان سنبل کرده اند من و تعدادی از کارگران باسابقه را اخراج نمودند. بعد از چند ماهی بیکاری و بی پولی و سرگردانی توانستم دوباره بصورت قراردادای از طریق یکی از شرکتهای لعنتی پیمانکاری تحت شرایطی بمراتب بدتر از ایران خودرو در سا یپایدک مشغول به کار شوم. کار در انبار مرکزی سایپا  یدک در جاده مخصوص کرج را نیز با تحمل انواع فشار و حق کشیها فقط به خاطر لقمه ای نان برای  خانواده ام  پذیرفتم. همه  فشارها و توهین ها و بی حقوقی ها را به جان خریدم. تا اینکه آخرش کفر ما را درآوردند. اضافه کاراجباری، هر روزه تا پاسی از شب٬ و در تعطیلات هم به ضرب تهدید و فشار از ما کار می کشیدند! تا اینکه پس از چند ماه نه  مبلغ اضافه کاریمان و نه دستمزدهایمان را دادند! من و چند نفر از همکاران که کاسه صبرمان لبریز شده بود٬ به آقای دلیر که مسئول انبار بود و دزدیهایش برای خاص و عام روشن بود٬ اعتراض نمودیم.

با عصبانیت به دلیر گفتم مرتیکه بیشرف٬ آخر مگر ما خانواده و زندگی نداریم؟ آخر مگه ما انسان نیستیم؟ ما الان برای اجاره خانه و هزار کوفت و زهر مار دیگه مانده ایم٬ تا کی و تا کجا میخواهید ما را بچا پید؟ و دلیر که خیلی به گوشه قبایش بر خورده بود با خشم گفت: مثل اینکه زیر سرت بلند شده؟ به او گفتم نخیر آقا جان! ما زیر سرمان بلند نشده٬ ما فغان گرسنگیمان درآمده. این جنابعالی هستی که با پولهایی که بالا کشیده ای چندین دستگاه آپارتمان در شهرک اندیشه کرج و تهران روی هم تلنبار کرده ای! دردسرتان ندهم٬ همان روز کارگزینی من را خواست و فردا از کار اخراجم کردند!

کامران پایدار: از بیماری و بدهکاری گفتی٬ میتونی بیشتر توضیح بدی؟

کارگر اخراجی سایپا یدک: ببین وقتی از آدم چند برابر بیشتر از توانش طی سالهای سال کار بکشند٬ وقتی پس از یک عمر کار و رنج و زحمت تو و زن و بچه ات را رو هوا رها کنند و به ریشت هم بخندند٬ مسلم است که آدم هم مریض میشه و هم بدهکار. الان یک سالی میشه بیکارم. به هر دری زده ام. از دست فروشی کنار خیابان تا کفاشی٬ از کفاشی تا سرایداری گاراژ٬ از سرایداری تا راننده تاکسی بودن را هم تجربه کرده ام. راستش دراین یکسال هیچیک از این کارها کفاف زندگیمان را نداد که نداد.  فشارهای مالی زندگی، بیکاری٬ وحشت و ترس از فردایی که در راه است٬ آدم را دیونه میکنه. چند سری تصمیم گرفتم خودم را خلاص کنم. یک روز در حالیکه بخاطر این افکار دچار عذاب وجدان هم  بودم از داروخانه برای خود کشی تعدادی قرص والیوم قوی تهیه کردم. در حالیکه از شدت رنج و خشم برخود می لرزیدم٬ وقتی چهره های مفلوک و زرد زن و فرزندانم را در برابر خود مجسم کردم که همه امیدشان به من است و پس از من چکار خواهند کرد٬ به ناچار منصرف شدم و هم خودم رو سرزنش کردم. چند ماه یکی از آشنایان تاکسی اش را دستم داد تا در ازای ماهی 250 هزار تومان برایش کار کنم. در یکی از آن روزها در خیابان ستارخان پشت چراغ قرمز دچار سکته قلبی شدم. مسافرانم با دستپاچگی مرا به بیمارستان منتقل نمودند. پس از کلی دردسر و هزینه های سرسام آور بیمارستان و بستری در سی سی یو و غيره٬ آخرش با انجام عمل جراحی باز قلب زنده ماندم و با کلی بدهکاری بابت هزینه های بیمارستان و مخارج خانواده ام در این مدت از بیمارستان ترخیص شدم.

کامران پایدار: حالا چکار میکنی؟

کارگر اخراجی سایپا یدک: بعضی وقتها فکر میکنم ما کارگران نفرین شدگان خدائیم و رانده شدگان از زندگی و زمین. البته اگر خدا راست باشه! خرج و مخارج زندگی که نمی پرسه و از آدم اجازه نمیگیره! اجاره خانه، خورد و خوراک، پوشاک و لباس و... همه اینها به راهه. اینها نیاز انسان برای زنده ماندنه! در این یکسال هر دری را زدم اما هرجا رفتم آسمان یک رنگ بود. فقر و بیکاری مثل سایه آدم را تعقیب میکنند. هرجا بری این سرنوشت لعنتی همراه توست. باور کن این مدت برایم روشن شد همان کار قراردادی در کار خانه بهتر از این شاخ و آن شاخ پریدن است. بناچار چند روز پیش به یکی از شرکتهای بیشرف و دزد پیمانکاری مراجعه نمودم. ظاهرا قول داده اند به  یکی از کارخانه ها معرفی ام کنند .

کامران پایدار: آیا از آقای دلیر که از سایپا یدک اخراجت  کرد خبر داری؟

کارگر اخراجی سایپا یدک: مگر میشه پس از آن همه سال کار در آنجا و دوستان خوبی که از میان کارگران آنجا دارم بی خبر باشم؟ آن وقتها که اخراجم کردند٬ دلیر به همراه دو نفر از شرکای دزدش به نام غلامی و اسلامیخواه٬ مسئول انبار مرکزی بودند. طی یکسال بخاطر دزدیهایشان به میلیاردها تومان ثروت های مفت و باد آورده رسیده اند. حضرات دلیر و اسلامیخواه که سابقه بسیجی و جبهه و جنگ هم دارند الان مسئول فروش انبار مرکزی سایپا یدک میباشند. عین ماری که روی گنجی از الماس و زمرد حلقه زده مشغول دزدیهای کلان هستند. غلامی هم که از چهرهای کثیف ضد کارگریست فعلا مسئول یکی از انبارهای اصلی سایپا یدک به نام فلاحت در جاده ساوه است. در آنجا هم دزدیهای کلان و میلیونی به راه است .

کامران پایدار: در جایی در خبرها آمده بود بنا به دستور عموزاده مدیر کل سایپا یدک مشغول اخراج و جابجایی و کاهش دستمزدهای کارگران هستند. بنظرت چاره کار چیست و کارگران برای دفاع از خود به چه اقداماتی باید متوسل شوند؟

کارگر اخراجی سایپا یدک: اخبار اخراجها و بیکار سازیها همیشه در حالیکه برای کارگران و خانواده هایشان بسیار هراسناک است٬ عین برق و باد در میان کارگران میپیچد. خبرش را دارم. این جانوران نه رحم دارند و نه اهل گذشتند. برای دیدن و شنیدن آنچه بر ما کارگران و خانواده هایمان می گذرد کور و کرند. اما با این حال سود خودشان را هم از زیر هزار تا سنگ اگر در کوه قاف هم باشد بیرون می کشند. میدانی٬ اصلا ماهیت وجودی اینها باعث فقر و بدبختی و همه مصیبتهای زندگی ما کارگران است. یک روز که با دلیر درگیر شده بودم به من گفت: کور خوانده ای! هرجا که بروی حق با من است! اداره کار، بیمه، دادگستری٬ هر جهنمی میخواهی برو! من با یک برگ چک که روی میزشان بگذارم هم تو را و هم آنها را خفه میکنم !

کامران پایدار: حالا که با یک برگ چک کذایی میشه اداره کار و بیمه و دادگستری و... را خفه کرد و خرید٬ فکر نمیکنی اگه کارگرن خودشان بطور مستقل یکجا دور هم  جمع شوند و تصمیم  به اعتصاب و اعتراض و تجمع بگیرند٬ زودتر به حق و حقوق خودشان میرسند؟

کارگر اخراجی سایپا یدک: به یقین و صد البته. اینها تمام هراسشان از قدرت متحد و مستقل کارگران است. اینها به کار ما محتاج اند. اگر کار ما نباشد پس این ثروتهای میلیاردی را از کدام جهنم دره ای روی هم تلنبار نموده اند؟ کافیست در سایپا، ایران خودرو و یا هرجای دیگری چند روز کار بخوابد تا بیچاره شوند٬ تا حسابهای بانکیشان به خطر افتد. حتما در آن موقع چشمان کور و گوشهای کرشان برای دیدن و شنیدن خواستهای ما کارگران باز می شود. این را هم بگویم بزرگترین ضعف ما کارگران هم همین جاست. ما هنوز قدرت اتحاد و اعتصاب خودمان را نشناخته ایم .

کامران پایدار: در سایپا یدک چند نفر کار گر و با چه شرایط کار و استخدامی کار میکنند؟ کار سایپا یدک چیست؟

کارگر اخراجی سایپا یدک: شرکت سایپا یدک دارای بیش از 700 مرکز نمایندگی در سراسر کشور است. مجموعا چیزی نزدیک 2000 نفر کارگر قراردادی عمدتا با قراردادهای سفید امضا و یک طرفه در سایپا یدک مشغول به کارند. ظاهرا میگویند کار سایپا یدک ارائه خدمات پس از فروش محصولات شر کت سایپاست. اما بنظر من کار امثال عمو زاده و دلیر و اسلامی خواه و غلامی و صدها نوکر و چاکر ریز و درشت دم دستشان و امثال نمایندگی سایپا یدک در مشهد (برادران توتونچی) که میگویند با ثروتشان قادرند نصف مشهد را هم بخرند٬ اینها همه شان از یک آخور میخورند. از ثمره کار ما کارگران میخورند٬ از خون و رنج ما و به بهای نابودی ما کارگران و خانواده هایمان ثروتهای نجومیشان را تلنبار کرده اند. *